*رییس جمهور مزدور
حضور صهیونیستها و حمایت آنان از کاندیدای حزب کتائب (فالانژیستهای مسیحی) منجر به پیروزی بشیر جُمَیل به عنوان رییس جمهور شد. این ریاست سه هفته بیشتر دوام نیاورده و جُمیل به همراه ۱۸ تن از اعضاء حزب کتائب در یک انفجار تروریستی به قتل رسید. حالا دیگر بهانهی اصلی به دست شارون افتاده بود. با دخالت صهیونیستها و گسیل مزدوران فالانژ آن رژیم به اردوگاههای فلسطینی، یکی از فاجعهآمیزترین جنایات بشری به فرماندهی آریل شارون، به وقوع پیوست...
*اردوگاههای فلسطینی
با اشغال فلسطین در سال ۱۹۴۸ و تکمیل آن در سال ۱۹۶۷، بسیاری از ساکنان آواره شدهی آن سامان به کشورهای همجوار و عربی کوچ کردند. یکی از این کشورها لبنان بود که در شمال فلسطین واقع شده بود. از همین رو عموم ساکنان شمال آن کشور یعنی الجلیل و آبادیهای حومهی آن، مجبور به حضور در جنوب و مرکز لبنان شدند. در کشور لبنان و در روزهای ابتدایی دههی ۸۰ میلادی، ۱۲ اردوگاه از حضور فلسطینیان شکل گرفت که این اردوگاههای با ابتداییترین مصالح و محقرانهترین شرایط بنا شدند. در بسیاری از این اردوگاهها گروهها و احزاب گوناگون فلسطینی امورات مربوط به اهالی را به عهده میگرفتند. دولتهای لبنانی نیز از همان دوران تأسیس اردوگاهها تا کنون به نوعی از خدمات رسانی به این کمپها خودداری ورزیده و میورزند!
صبرا و شتیلا دو اردوگاه از ۱۲ اردوگاه مستقر در لبنانند. این دو اردوگاه که در بیروت غربی قرار گرفتهاند از دیر باز مورد طمع اشغالگران یهود بود.
*روز واقعه

با قتل بشیر جُمیل فالانژ، سناریویی طرح ریزی شد تا گروههای فلسطینی اولین مظنونان این ترور معرفی شوند. اشغالگران صهیونیست با دمیدن در این بوق نکره، چراغ سبز را به فالانژهای مارونی به رهبری ایلی حبیقه، نشان دادند و در تاریخ ۱۶ و ۱۷ تا ۱۸ سپتامبر ۱۹۸۲ (۲۵ تا ۲۷ شهریور ۱۳۶۱) گروهای مارونی با حمایت مستقیم صهیونیستهای حاضر و ناظر بر اوضاع به دو اردوگاه صبرا و شتیلا یورش بردند. ظهر روز ۱۶ سپتامبر، بیش از ۱۵۰ تانک، ۱۰۰ نفربر، ۱۴ زرهپوش حامل انواع توپ و۲۰ بولدوزر توسط ارتش صهیونیستی به همراه شبه نظامیان فالانژ مارونی، کل این دو اردوگاه را به محاصرهی خود درآوردند. عصر همان روز با فرمان آریل شارون، حمله به صبرا و شتیلا رسما آغاز شد. با وجودی که نیروهای اشغالگر تمام تلاش خود را معطوف به این کردند که خبری از این حمله به بیرون درز نکرده و خبرنگاران حاضر در بیروت از محدودهی این دو اردوگاه دور باشند، ولیکن عمق فاجعه و حضور معدود روزنامهنگاران نفوذ پیدا کرده به محل جنایت، بسیاری از حقایق را بر ملا کرد. به طوری که کشورهای غربی حامی صهیونیستها و حتا شورای امنیت سازمان ملل نیز نتوانستند در برابر این جنایت سکوت کرده و آن را محکوم نکنند.
* روایت فاجعه
"دیوید هرست" خبرنگار انگلیسی روزنامهی گاردین در كتاب معروف خود «تفنگ و زیتون» مینویسد: «... قتل عام به مدت ۴۸ ساعت ادامه داشت و حتا در شب نیز با روشن کردن محوطهی اردوگاه توسط اسرائیلیها ادامه داشت. آنها به زور وارد خانههای مردم شده و فلسطینیهای در خواب را به رگبار مسلسل بستند. فالانژها بعضاً قبل از کشتن، آنان را شکنجه میدادند، چشمهایشان را درمیآوردند، زنده زنده پوستشان را میکندند، شکمها را میدریدند، به زنان و دختران، گاه بیش از ۶ بار تجاوز میکردند و بعد سینههایشان را میبریدند و در آخر به ضرب گلوله، آنها را از پا در میآوردند. بچهها را از وسط دو شقه میکردند و مغزشان را به دیوار میکوبیدند. در حمله به بیمارستان عکا [واقع در بیروت] تمام بیماران را بر روی تخت خود کشتند. دست بعضی را به ماشین میبستند و در خیابانها میکشیدند، دستهای فراوانی برای بیرون آوردن دستبند و انگشتر قطع شد. در نهایت چند بولدوزر به اردوگاه آورده تا علاوه بر دفن مقتولان، خانههای سالم را با خاک یکسان کنند. اجساد مردم تا چند روز بر زمین مانده بود و گربهها از گوشت آنها میخوردند و آنقدر وحشی شده بودند که به مردم زنده نیز حمله میکردند، زیرا به خوردن گوشت انسان عادت کرده بودند...»
نویسندهی پاکستانیالاصل «غازی خورشید» نیز که در محل حاضر بوده در كتاب «تروریست صهیونیستی در فلسطین اشغالی» مینویسد: «در خیابانی جسد ۵ زن و چند کودک روی تلی از خاک افتاده بود... از جمله یک زن که پیراهنش از جلو پاره و سینههایش بریده شده و در کنارش سر بریدهی دخترکی با نگاهی خشمگینانه به قاتلانش دیده میشد. زن جوانی را دیدم در حالی که طفل شیرخوارهاش را در آغوش گرفته، گلولهها از بدنش عبور کرده و در بدن طفل شیرخوارش نشسته بود. غازی خورشید از قول یکی از مصریان حاضر در صحنه به نام «وجنات زین عبداللطیف» مینویسد: «در روز جمعه به بیمارستان غزه [واقع در بیروت] پناه بردم و آنها ما را صبح شنبه محاصره کردند و فلسطینیها را که شامل زنان و کودکان نیز میشدند از خارجیها جدا کرده و به یک استادیوم ورزشی بردند و در چالههایی که بر اثر بمبباران حفر شده بود انداخته و گفتند؛ همه دراز بکشند. سپس بر روی همه آتش گشودند و در آخر با سه بولدوزر بر روی آنها چه زنده و چه مرده خاک ریختند و من وقتی این صحنه را دیدم که خاک بر روی کودکان و زنان میریزند بی اراده فریادی کشیدم که نزدیک بود پیدایم کنند...»

با وجود سانسور شدید خبری جهت جلوگیری از درز این جنایات، طبق آمار اعلام شده، ۳۲۹۷ کودک و زن و مرد فلسطینی و لبنانی ظرف این ۴۸ ساعت به قتل رسیدند. آمار غیر رسمی نیز تعداد کشتهها را بعضاً تا ۶۰۰۰ نفر اعلام کرده است. جانیان، عموم کشتههای این دو روز را در زمینهای خالی و باشگاه گلف و استادیومی که در مجاورت این دو اردوگاه بود به طور دست جمعی به خاک سپردند تا آمار دقیق جنایاتشان بر ملا نشود. عمق فاجعه بهقدری تکان دهنده بود که دولت اسرائیل غاصب نیز با محکوم کردن حادثهی کشتار، دستور تشکیل کمیتهی تحقیقاتی کاهان را درفوریهی ۱۹۸۳ صادر کرد. این کمیته که به ظاهر مستقل مینمود در نتایج تحقیقاتش آریل شارون را با عنوان «سهل انگاری و دست کم گرفتن واکنش فالانژهای مارونی» مقصر اعلام کرد!
این پست برداشتی بود ازخبرسایت مشرق باتیتر(صبرا و شتیلا ؛ زادگاه شرم در آستانه سال 2012) دوستانی که مایلن متن کامل رابخوانند میتوانن به سایت مشرق مراجعه کنند
این پست به منطور یادآوری یکی ازجنایتهای وحشیانه رژیم غاصب صهیونیستی بود به امیدآزادی بیت المقدس وکل سرزمینهای اشغالی وتحقق آرزوی امام وشهیدان عزیزمان