جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

- پست: 837
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۶:۱۰ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 231 بار
- سپاسهای دریافتی: 1917 بار
جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
سلام دوستان.
از امروز این تایپیک راه اندازی شد تا دوستان جک های قشنگ خودشون و یا اس ام اس های زیبا رو در این تایپیک قرار بدن تا همه لذت ببرن و البته خواهش میکنم قوانین سایت رو رعایت کنید و از قرار دادن مطالب خلاف قانون و شرع خودداری کنید.
راستی لطفا جک ها رو از هیچ قومیتی نگید بیشتر لفظ یه اقاهه رو به کار ببرید.
فکر میکنم اگر دوستان همکاری کنن تایپیکی بشه که هر روز خستگی اعضا رو در بیاره.یادمون باشه خندوندن مردم خودش یک هنر است.
از امروز این تایپیک راه اندازی شد تا دوستان جک های قشنگ خودشون و یا اس ام اس های زیبا رو در این تایپیک قرار بدن تا همه لذت ببرن و البته خواهش میکنم قوانین سایت رو رعایت کنید و از قرار دادن مطالب خلاف قانون و شرع خودداری کنید.
راستی لطفا جک ها رو از هیچ قومیتی نگید بیشتر لفظ یه اقاهه رو به کار ببرید.
فکر میکنم اگر دوستان همکاری کنن تایپیکی بشه که هر روز خستگی اعضا رو در بیاره.یادمون باشه خندوندن مردم خودش یک هنر است.
شاید سالهای سال باشد که اتش امپراطوری پارس خاکستر شده باشد.اما روزی فرا خواهد رسید که ز خاکستر ها ققنوس برخیزد و ان هنگام اتش سالهای سال سکوت مردم ایران زبانه خواهد کشید و بار دیگر مردمی از سرزمین پارس از شرق تا چین واز غرب تا دروازه های روم حکمرانی میکنند و تمام دشمنان این مرز وبوم در اتش قهر ایران خواهند سوخت.ان روز نزدیک است...

- پست: 837
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۶:۱۰ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 231 بار
- سپاسهای دریافتی: 1917 بار
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
یه اقایی میخ میره تو پاش نمیتونه درش بیاره کجش میکنه. 

شاید سالهای سال باشد که اتش امپراطوری پارس خاکستر شده باشد.اما روزی فرا خواهد رسید که ز خاکستر ها ققنوس برخیزد و ان هنگام اتش سالهای سال سکوت مردم ایران زبانه خواهد کشید و بار دیگر مردمی از سرزمین پارس از شرق تا چین واز غرب تا دروازه های روم حکمرانی میکنند و تمام دشمنان این مرز وبوم در اتش قهر ایران خواهند سوخت.ان روز نزدیک است...

- پست: 338
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۸, ۱۱:۰۸ ق.ظ
- محل اقامت: شيراز
- سپاسهای ارسالی: 337 بار
- سپاسهای دریافتی: 1377 بار
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
تو سيب سرخ كدام درخت پرتقال هستي كه هر دانه انار آن به زيبايي گيلاس[COLOR=#000000]هاي موز است، گلابي من.

با کسی که میتونی زندگی کنی زندگی نکن
با کسی زندگی کن که بدون اون نمیتونی زندگی کنی
با کسی زندگی کن که بدون اون نمیتونی زندگی کنی

-
- پست: 278
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۶:۴۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 18 بار
- سپاسهای دریافتی: 903 بار
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
پسره ميره خواستگاري، پدر عروس ميگه مهريه دخترم صد بشكه بنزِينه! پدر داماد ميگه پسرم! پاشو بريم يک دختر گازِسوز پيدا كنيم
یه نفر! از جوب می پره ازش فیلم می گیرن . دور آهسته میزارن میفته تو جوب. دور تند می زارن می خوره به دیوار
مرده با خوشحالي به دوستش ميگه بالاخره اين جدول رو بعد از 2 سال حل كردم !!!!!!!دوستش ميگه 2 سال زياد نيست؟؟؟؟؟؟؟ لره ميگه نه روش نوشته بود 7 تا 10 سال
غضنفر پسرش کور به دنیا میاد اسمشو می ذاره: حیدرمریم زاده
یه روز یه دختر تهرونی میره نون بخره یه پسر کرد میره دنبالش ، دختره میگه: چی از جونم می خوای؟ میگه: یه چپال نان !!
یکی تو جنگ. بیسیم میزنه میگه من 5000 نفرو اسیر کردم بیاین ببرینشون. بهش میگن خوب خودت بیارشون. میگه آخه اینا نمیذارن من بیام
يا ابوالفضل چيست؟
واژه اي است که اصفهانيها هنگام ورود مهمان ، اردبيلي ها براي بلند کردن اجسام سنگين و لرها از آن در پيچها به جاي ترمز استفاده مي کنند
به مرده میگن به کدوم پیامبر اعتقاد داری میگه حضرت سوج میگن مگه حضرت سوجم داریم میگه اره پشت کامیون نوشته بود یاسوج
افغانيه رو می خوان اعدام كنن ، ميگن حرف آخرت چيه ؟ ميگه كارگر نمی خوای
مرده میره حج نه نماز می خوند ، نه طواف می كرد و نه . . . ازش می پرسند : تو چرا هیچ کاری نمی کنی ؟میگه : به ما گفتند همه چيز با كاروانه
پيكانی با شماره پلاک تهران ص از چراغ قرمز رد میشه ، پليس آژير كشان دنبالش می افته و پشت سرهم داد می زد : تهران صلی الله عليه و آله بزن كنار
یکی میگه: «من حافظه کل قرآنم» ،مرده میگه: «از این قرآن کوچیکا یا بزرگا؟
به مرده ميگن از چه گلي خوشت مياد. ميگه اقاقيا. ميگن هميني روكه گفتي بنويس. ميگه غلط كردم رز
به مرده میگن بن بست روتعریف کن.میگه:میری … میری… دیگه نمیری
به یه اقای میگن متاهلی یا مجرد؟ میگه: به نام خدا، کشاورزم!!!
یه اقای میره جبهه بهش میگن اونجا چیکار میکردی؟ میگه زرشک پاک میکردم!!! بهش میگن خوب پس اونجا اشپز بودی؟ میگه : نه ، روی تابلوهایی که نوشته بود کربلا منتظر ماست بیا تا برویم زیرشون نوشته بودند زرشک ما اون زرشکارو رو پاک می کردیم!!!!
مرده میره امام رضا میگه اسلام و علیک یا امام رضا چشمش میخوره به طلا های در و دیوار میگه یا امام رضا تو با این همه طلا هشتم شدی
یه اقای ميره حج سروصورتش خوني ميشه بهش ميگن چه اتفاقي افتاده ميگه پدر سوخته ها خيلي سنگ ميزدن اما آخر تو نستم ببوسمش
یکی تو جبهه بوده از هرطرف خمپاره ميومده يكي داد ميزنه سنگر بگيريد مرده از اون ور ميگه واسه من بربري بگيري
یه لره بلال میخوره، تا یه هفته همش اذون میگه
یه روز یه مرده میره استخر، آهنگ تایتانیك میزارن غرق میشه !
به یه مرده ميگن يه موجود نام ببر.....ميگه يخ! ميگن يخ که موجود نيست؟ ميگه چرا چون همه جا نوشته يخ موجود است

یه نفر! از جوب می پره ازش فیلم می گیرن . دور آهسته میزارن میفته تو جوب. دور تند می زارن می خوره به دیوار
مرده با خوشحالي به دوستش ميگه بالاخره اين جدول رو بعد از 2 سال حل كردم !!!!!!!دوستش ميگه 2 سال زياد نيست؟؟؟؟؟؟؟ لره ميگه نه روش نوشته بود 7 تا 10 سال
غضنفر پسرش کور به دنیا میاد اسمشو می ذاره: حیدرمریم زاده
یه روز یه دختر تهرونی میره نون بخره یه پسر کرد میره دنبالش ، دختره میگه: چی از جونم می خوای؟ میگه: یه چپال نان !!
یکی تو جنگ. بیسیم میزنه میگه من 5000 نفرو اسیر کردم بیاین ببرینشون. بهش میگن خوب خودت بیارشون. میگه آخه اینا نمیذارن من بیام
يا ابوالفضل چيست؟
واژه اي است که اصفهانيها هنگام ورود مهمان ، اردبيلي ها براي بلند کردن اجسام سنگين و لرها از آن در پيچها به جاي ترمز استفاده مي کنند
به مرده میگن به کدوم پیامبر اعتقاد داری میگه حضرت سوج میگن مگه حضرت سوجم داریم میگه اره پشت کامیون نوشته بود یاسوج
افغانيه رو می خوان اعدام كنن ، ميگن حرف آخرت چيه ؟ ميگه كارگر نمی خوای
مرده میره حج نه نماز می خوند ، نه طواف می كرد و نه . . . ازش می پرسند : تو چرا هیچ کاری نمی کنی ؟میگه : به ما گفتند همه چيز با كاروانه
پيكانی با شماره پلاک تهران ص از چراغ قرمز رد میشه ، پليس آژير كشان دنبالش می افته و پشت سرهم داد می زد : تهران صلی الله عليه و آله بزن كنار
یکی میگه: «من حافظه کل قرآنم» ،مرده میگه: «از این قرآن کوچیکا یا بزرگا؟
به مرده ميگن از چه گلي خوشت مياد. ميگه اقاقيا. ميگن هميني روكه گفتي بنويس. ميگه غلط كردم رز
به مرده میگن بن بست روتعریف کن.میگه:میری … میری… دیگه نمیری
به یه اقای میگن متاهلی یا مجرد؟ میگه: به نام خدا، کشاورزم!!!
یه اقای میره جبهه بهش میگن اونجا چیکار میکردی؟ میگه زرشک پاک میکردم!!! بهش میگن خوب پس اونجا اشپز بودی؟ میگه : نه ، روی تابلوهایی که نوشته بود کربلا منتظر ماست بیا تا برویم زیرشون نوشته بودند زرشک ما اون زرشکارو رو پاک می کردیم!!!!
مرده میره امام رضا میگه اسلام و علیک یا امام رضا چشمش میخوره به طلا های در و دیوار میگه یا امام رضا تو با این همه طلا هشتم شدی
یه اقای ميره حج سروصورتش خوني ميشه بهش ميگن چه اتفاقي افتاده ميگه پدر سوخته ها خيلي سنگ ميزدن اما آخر تو نستم ببوسمش
یکی تو جبهه بوده از هرطرف خمپاره ميومده يكي داد ميزنه سنگر بگيريد مرده از اون ور ميگه واسه من بربري بگيري
یه لره بلال میخوره، تا یه هفته همش اذون میگه
یه روز یه مرده میره استخر، آهنگ تایتانیك میزارن غرق میشه !
به یه مرده ميگن يه موجود نام ببر.....ميگه يخ! ميگن يخ که موجود نيست؟ ميگه چرا چون همه جا نوشته يخ موجود است

Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
یارو میره حج موقع اومدن میپرسن زیارت چطور بود؟؟میگه:خیلی سخت,همه سنگ مینداختند اما عاقبت تونستم ببوسم!!



- پست: 1863
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
- محل اقامت: کرمان/رفسنجان
- سپاسهای ارسالی: 10774 بار
- سپاسهای دریافتی: 12391 بار
- تماس:
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
یارو ماشینش پنچر میشه میره از لوله اگزوز فوت میکنه رفیقش رد میشه بهش میگه تا صبح هم فوت کنی لاستیک باد نمیشه چون شیشه های ماشینت پایینه
به یارو میگن اگر آمریکا به ایران حمله کنه چه کار میکنی ؟میگه اول خونسردیمو حفظ میکنم بعد زنگ میزنم 110
یارو سوار آسانسور میشه میبینه نوشته ظرفیت 12 نفر با خودش میگه عجب بدبختیه ها !حالا 11 نفر دیگه از کجا پیدا کنم!!










به یارو میگن اگر آمریکا به ایران حمله کنه چه کار میکنی ؟میگه اول خونسردیمو حفظ میکنم بعد زنگ میزنم 110
یارو سوار آسانسور میشه میبینه نوشته ظرفیت 12 نفر با خودش میگه عجب بدبختیه ها !حالا 11 نفر دیگه از کجا پیدا کنم!!











- پست: 1930
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۰۱ ب.ظ
- محل اقامت: IRAN
- سپاسهای ارسالی: 2144 بار
- سپاسهای دریافتی: 7633 بار
- تماس:
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
به غضنفر ميگن پدر شدي ....ميگه به زنم چيزي نگيد ميخام سوپرايزش كنم.
:::
:::
آخرین ويرايش توسط 1 on HORLIKAN, ويرايش شده در 0.
بزرگ ترين گناه ترس است .
امام علي (عليه السلام)
________________________
امام علي (عليه السلام)
________________________

- پست: 1930
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۰۱ ب.ظ
- محل اقامت: IRAN
- سپاسهای ارسالی: 2144 بار
- سپاسهای دریافتی: 7633 بار
- تماس:
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
یه بار تو جهنم بمب میگذارند همه شهید میشن میرن تو بهشت.
یک روز یک فیله وگنجیشکه می خاستن باهم دعواکنند گنجیشکه ادعاش می شده که توی این دعوابرنده می شه بعدکه دعوا شروع می شه فیل بایک ضربه ی خرطوم گنجشک رو نقش زمین می کنه فیله می گه:دیدی زورمن ازتوبیشتره!گنجیشکه که همه ی پرهاش ریخته بوده می گه:اقافیله تازه کجاش رودیدی من تازه کتم رودراوردم!!!!!!!!!!
((((اين خيلي بد شما ها نخونين))))
یه رشتیه به دوستش میگه یه جایی سراغ دارم اگه بریم شام میدن تریاک میدن بکشیم مشروب میدن بخوریم کلی هم حال میدن حموم مجانی داره و آخر سر هم 5000 تومن پول میدن دوستش میگه کجا ؟ رشتیه میگه من خودم نرفتم زنم رفته !!!!!!!
یک روز یک فیل میره سینما میبینه جانیست.
مورچه دلش میسوزه میگه بیا بشین روی پای من!
اگر روزی از کنار گنجشکی رد شدی ودیدی نپرید فکر نکن دوستت داره تو رو آدم حساب نکرده
یه روز یه لامپ میسوزه بهش پماد سوختگی می زنند.
یک روز یک فیله وگنجیشکه می خاستن باهم دعواکنند گنجیشکه ادعاش می شده که توی این دعوابرنده می شه بعدکه دعوا شروع می شه فیل بایک ضربه ی خرطوم گنجشک رو نقش زمین می کنه فیله می گه:دیدی زورمن ازتوبیشتره!گنجیشکه که همه ی پرهاش ریخته بوده می گه:اقافیله تازه کجاش رودیدی من تازه کتم رودراوردم!!!!!!!!!!
((((اين خيلي بد شما ها نخونين))))
یه رشتیه به دوستش میگه یه جایی سراغ دارم اگه بریم شام میدن تریاک میدن بکشیم مشروب میدن بخوریم کلی هم حال میدن حموم مجانی داره و آخر سر هم 5000 تومن پول میدن دوستش میگه کجا ؟ رشتیه میگه من خودم نرفتم زنم رفته !!!!!!!
یک روز یک فیل میره سینما میبینه جانیست.
مورچه دلش میسوزه میگه بیا بشین روی پای من!
اگر روزی از کنار گنجشکی رد شدی ودیدی نپرید فکر نکن دوستت داره تو رو آدم حساب نکرده
یه روز یه لامپ میسوزه بهش پماد سوختگی می زنند.
بزرگ ترين گناه ترس است .
امام علي (عليه السلام)
________________________
امام علي (عليه السلام)
________________________

- پست: 1930
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۰۱ ب.ظ
- محل اقامت: IRAN
- سپاسهای ارسالی: 2144 بار
- سپاسهای دریافتی: 7633 بار
- تماس:
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
حیف نون که سرش رو برای خودکشی روی ریل گذاشته بود پس از واژگونی قطار از محل حادثه گریخت !
مادر: علی بیا اسفناج بخور آهن دارد.
علی: آخر مادر جان الان آب خوردم می ترسم زنگ بزنم!
حیف نون می ره تو جنگل می گه من شیر و پلنگ می خورم!
یک دفعه شیره نعره می کشه. حیف نون می گه: من گاهی وقتا گ... زیادی هم می خورم.
زن از شوهرش میپرسه: عزیزم، تو منو دوست داری؟
مرد می گه: خوب معلومه عزیزم، اگه دوست نداشتم، چطور می تونستم هر شب بیام خونه پیشت، وقت و عمرم رو تلف کنم؟
حیف نون شبها زود می خوابیده، دوستش ازش می پرسه: چرا زود می خوابی؟ می گه: دیدم من که نمی تونم صبحها زود بیدار شم، گفتم اقلا شبها زود بخوابم!
یک روشنفکره از نویسنده می پرسه: شما از اصطلاح خلاء دردناک زیاد استفاده می کنید، مگه ممکنه چیزی هم خالی باشه هم درد کنه؟
نویسنده می گه: عجیبه! مگه شما تا حالا سردرد نگرفتید؟
آقای خوش غیرت فردای عروسی یه بلیط هواپیما می ده دست زنش، می گه برو اروپا ماه عسل!
مهمان: آقا تشریف دارند؟
مستخدم: نه خیر، رفته اند مسافرت.
مهمان: برای تفریح؟
مستخدم: نه خیر، با خانم رفته اند!
حیف نون يه 200 تومانی پیدا می کنه که وسطش سوراخ بوده... مي گه: ای بابا! اینم از شانس من وسطش گوشه نداره!
حیف نون از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. حیف نون می گه: آهان فهمیدم، شلنگ!
استاد اسامی بچه ها را یکی یکی می خواند، رسید به اسم «بارانه». شخص مورد نظر را که پیدا کرد پرسید: واسه چی بارانه؟ دختر جواب داد: واسه این که روز تولدم بارون میومده. برادر اهل دلی از ته کلاس گفت: خوبه اون روز آفتابی نبوده!
حیف نون عینک دودی می زنه می ره از خونه بیرون بعد پسرشو می بینه می زنه تو گوشش. می گه تو این وقت شب بیرون چی کارمی کنی؟
پسره می گه بابا شب نیست، عینکتو بردار.
حیف نون عینکشو بر می داره دوباره می زنه زیر گوش پسره. می گه تو از دیشب تا حالا اینجا چه کار می کردی؟
دو تا دیوونه از تیمارستان فرار می کنن. ریل راه آهن و می گیرن و راه می افتن طرف شهر.
اولی می پرسه: کی می رسیم به شهر؟
دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون می ده و می گه: هر وقت این دو تا خط به هم برسن.
می رن و می رن… تا اولیه خسته می شه. می گه: پس چرا نمی رسیم؟
دومیه برمی گرده، عقب رو نگاه می کنه و می گه: فکر کنم ردش کردیم!
اگه یه فیل لباس خواب آبی بپوشه بهش چی می گن؟
می گن: هه هه هه! این فیل لباس خواب آبی پوشیده!
حالا اگه یه فیل لباس خواب صورتی بپوشه بهش چی می گن؟
می گن چقدر لباس خواب صورتی بهت میاد!
حالا اگه یه فیل لباس خواب سفید بپوشه بهش چی می گن؟
می گن این هم خوبه، ولی صورتیه بیشتر بهت میومد!
حالا اگه یه فیل لباس خواب سبز بپوشه بهش چی می گن؟
می گن: ااااااااااااااااااااه برو بکپ دیگه! چقدر لباس خواب عوض می کنی!
مرد: وقتى من مُردم، هیچ مرد دیگه ای مثل من پیدا نخواهى کرد.
زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو باز هم دنبال کسى «مثل تو» خواهم گشت؟
بچه: بابا! من کی آنقدر بزرگ می شم که هر کاری دلم خواست بکنم؟
بابا: پسرم، تا حالا کسی این قدر بزرگ نشده!
از حیف نون می پرسن امام رضا چرا رفته بود مشهد؟ می گه: رفته بود زیارت!
حیف نون می ره ثبت احوال می گه یه شناسنامه واسه بچه ام می خوام. می گن اسمش چیه؟ می گه "شورلت". می گن این که اسم ماشینه! یه اسمی بذار که به نام پدر و مادر بیاد. می گه خوب به اسم ما میاد دیگه... من "بیوک" آقا هستم، همسرم هم "خاور" خانم!
حیف نون داشته دعا می کرده:
"خدا را شکر از صبح تا حالا نه عصبانی شدم، نه حرص داشتم، نه حرف بد زدم، نه مال مردم رو خوردم... ولی خدایا! از یکی دو دقیقه آینده که از تخت میام بیرون تو کمکم کن!"
مادر: علی بیا اسفناج بخور آهن دارد.
علی: آخر مادر جان الان آب خوردم می ترسم زنگ بزنم!
حیف نون می ره تو جنگل می گه من شیر و پلنگ می خورم!
یک دفعه شیره نعره می کشه. حیف نون می گه: من گاهی وقتا گ... زیادی هم می خورم.
زن از شوهرش میپرسه: عزیزم، تو منو دوست داری؟
مرد می گه: خوب معلومه عزیزم، اگه دوست نداشتم، چطور می تونستم هر شب بیام خونه پیشت، وقت و عمرم رو تلف کنم؟
حیف نون شبها زود می خوابیده، دوستش ازش می پرسه: چرا زود می خوابی؟ می گه: دیدم من که نمی تونم صبحها زود بیدار شم، گفتم اقلا شبها زود بخوابم!
یک روشنفکره از نویسنده می پرسه: شما از اصطلاح خلاء دردناک زیاد استفاده می کنید، مگه ممکنه چیزی هم خالی باشه هم درد کنه؟
نویسنده می گه: عجیبه! مگه شما تا حالا سردرد نگرفتید؟
آقای خوش غیرت فردای عروسی یه بلیط هواپیما می ده دست زنش، می گه برو اروپا ماه عسل!
مهمان: آقا تشریف دارند؟
مستخدم: نه خیر، رفته اند مسافرت.
مهمان: برای تفریح؟
مستخدم: نه خیر، با خانم رفته اند!
حیف نون يه 200 تومانی پیدا می کنه که وسطش سوراخ بوده... مي گه: ای بابا! اینم از شانس من وسطش گوشه نداره!
حیف نون از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. حیف نون می گه: آهان فهمیدم، شلنگ!
استاد اسامی بچه ها را یکی یکی می خواند، رسید به اسم «بارانه». شخص مورد نظر را که پیدا کرد پرسید: واسه چی بارانه؟ دختر جواب داد: واسه این که روز تولدم بارون میومده. برادر اهل دلی از ته کلاس گفت: خوبه اون روز آفتابی نبوده!
حیف نون عینک دودی می زنه می ره از خونه بیرون بعد پسرشو می بینه می زنه تو گوشش. می گه تو این وقت شب بیرون چی کارمی کنی؟
پسره می گه بابا شب نیست، عینکتو بردار.
حیف نون عینکشو بر می داره دوباره می زنه زیر گوش پسره. می گه تو از دیشب تا حالا اینجا چه کار می کردی؟
دو تا دیوونه از تیمارستان فرار می کنن. ریل راه آهن و می گیرن و راه می افتن طرف شهر.
اولی می پرسه: کی می رسیم به شهر؟
دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون می ده و می گه: هر وقت این دو تا خط به هم برسن.
می رن و می رن… تا اولیه خسته می شه. می گه: پس چرا نمی رسیم؟
دومیه برمی گرده، عقب رو نگاه می کنه و می گه: فکر کنم ردش کردیم!
اگه یه فیل لباس خواب آبی بپوشه بهش چی می گن؟
می گن: هه هه هه! این فیل لباس خواب آبی پوشیده!
حالا اگه یه فیل لباس خواب صورتی بپوشه بهش چی می گن؟
می گن چقدر لباس خواب صورتی بهت میاد!
حالا اگه یه فیل لباس خواب سفید بپوشه بهش چی می گن؟
می گن این هم خوبه، ولی صورتیه بیشتر بهت میومد!
حالا اگه یه فیل لباس خواب سبز بپوشه بهش چی می گن؟
می گن: ااااااااااااااااااااه برو بکپ دیگه! چقدر لباس خواب عوض می کنی!
مرد: وقتى من مُردم، هیچ مرد دیگه ای مثل من پیدا نخواهى کرد.
زن: حالا چرا فکر مى کنى که بعد از تو باز هم دنبال کسى «مثل تو» خواهم گشت؟
بچه: بابا! من کی آنقدر بزرگ می شم که هر کاری دلم خواست بکنم؟
بابا: پسرم، تا حالا کسی این قدر بزرگ نشده!
از حیف نون می پرسن امام رضا چرا رفته بود مشهد؟ می گه: رفته بود زیارت!
حیف نون می ره ثبت احوال می گه یه شناسنامه واسه بچه ام می خوام. می گن اسمش چیه؟ می گه "شورلت". می گن این که اسم ماشینه! یه اسمی بذار که به نام پدر و مادر بیاد. می گه خوب به اسم ما میاد دیگه... من "بیوک" آقا هستم، همسرم هم "خاور" خانم!
حیف نون داشته دعا می کرده:
"خدا را شکر از صبح تا حالا نه عصبانی شدم، نه حرص داشتم، نه حرف بد زدم، نه مال مردم رو خوردم... ولی خدایا! از یکی دو دقیقه آینده که از تخت میام بیرون تو کمکم کن!"
بزرگ ترين گناه ترس است .
امام علي (عليه السلام)
________________________
امام علي (عليه السلام)
________________________

- پست: 1863
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
- محل اقامت: کرمان/رفسنجان
- سپاسهای ارسالی: 10774 بار
- سپاسهای دریافتی: 12391 بار
- تماس:
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
به یارو میگن بهترین شهر دنیا چیه میگه سانفرانسیسکو بهش میگن همینو بنویس میگه غلط کرم قم
یارو از حج بر میگرده میگن خوب چه خبر تعریف کن.میگه خوب بود ولی بازم خدا نبود همه تو حیات ولو بودن
یارو ماهواره میخره زنش میگه پول از کجا آوردی میگه تلوزیون رو فروختم!!
یارو زنگ میزنه فلسطین میبینه اشغاله
یارو میره امام زاده میبینه 1دختری میگه:خدایا به من 1شوهر خوب بده ... ترکه خودش رو میندازه تو بغل دختره میگه خدایا هل نده
یارو مسجد میسازه کسی نمیره تو مسجد تابلو میزنه نماز صبح یک رکعت بدون وضو دراز کش همراه با کیک و ساندیس!
یارو میره کتاب فروشی میگه :آقا کتاب پرسپولیس قهرمان رو دارین ؟؟؟؟؟!!!! فروشنده میگه :نه آقا ما کتاب تخیلی نداریم!
چند تا توله سگ بر باباشون تولد میگیرن روی کیک مینویسند پدر سگ تولدت مبارک
به یارو میگن خیلی آقایی میگه ما بیشتر
یارو از حج بر میگرده میگن خوب چه خبر تعریف کن.میگه خوب بود ولی بازم خدا نبود همه تو حیات ولو بودن
یارو ماهواره میخره زنش میگه پول از کجا آوردی میگه تلوزیون رو فروختم!!
یارو زنگ میزنه فلسطین میبینه اشغاله
یارو میره امام زاده میبینه 1دختری میگه:خدایا به من 1شوهر خوب بده ... ترکه خودش رو میندازه تو بغل دختره میگه خدایا هل نده
یارو مسجد میسازه کسی نمیره تو مسجد تابلو میزنه نماز صبح یک رکعت بدون وضو دراز کش همراه با کیک و ساندیس!
یارو میره کتاب فروشی میگه :آقا کتاب پرسپولیس قهرمان رو دارین ؟؟؟؟؟!!!! فروشنده میگه :نه آقا ما کتاب تخیلی نداریم!
چند تا توله سگ بر باباشون تولد میگیرن روی کیک مینویسند پدر سگ تولدت مبارک
به یارو میگن خیلی آقایی میگه ما بیشتر

- پست: 1863
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
- محل اقامت: کرمان/رفسنجان
- سپاسهای ارسالی: 10774 بار
- سپاسهای دریافتی: 12391 بار
- تماس:
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نيستم؟ دختر: سلام. خواهش می کنم
? ASL pls
پسر: تهران/وحيد/۲۶ و شما؟ دختر: تهران/نازنين/۲۲
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنينه
.
دختر: مرسی!شما مجردين؟ پسر: بله. شما چی؟ازدواج کردين؟
دختر: نه. منم مجردم. راستی تحصيلاتتون چيه؟
پسر: من فوق ليسانس مديريت از دانشگاه
MIT اَمِريکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصيل رشته گرافيک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم
.
پسر
: wow چه عالی!واقعا از آشناييتون خوشحالم
.
دختر : مرسی. منم همين طور. راستی شما کجای تهران هستين؟
پسر: من بچه تجريشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجريش می شينين؟
پسر: خيابون دربند. شما چی؟
دختر : خيابون دربند؟ کجای خيابون دربند؟
پسر : خيابون دربند. خيابون...... کوچه......پلاک....شما چی؟
دختر: اسم فاميلی شما چيه؟
پسر: من؟ حسينی! چطور؟
دختر: چی؟وحيد تويی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانيکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائين؟چرا از اول نگفتين؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فريده.... آخه می دونين
...........
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت ميدی؟می دونم به فريده چی بگم !
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فريده چيزی نگين!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فريبرز چيزی نمی گم
دختر:او و و و م خب! باشه چيزی بهش نميگم.ديگه اسم فريبرزو نياريا!راستی من بايد برم عمو فريبرزت اومد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای ...... -
? ASL pls
پسر: تهران/وحيد/۲۶ و شما؟ دختر: تهران/نازنين/۲۲
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنينه
.
دختر: مرسی!شما مجردين؟ پسر: بله. شما چی؟ازدواج کردين؟
دختر: نه. منم مجردم. راستی تحصيلاتتون چيه؟
پسر: من فوق ليسانس مديريت از دانشگاه
MIT اَمِريکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصيل رشته گرافيک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم
.
پسر
: wow چه عالی!واقعا از آشناييتون خوشحالم
.
دختر : مرسی. منم همين طور. راستی شما کجای تهران هستين؟
پسر: من بچه تجريشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجريش می شينين؟
پسر: خيابون دربند. شما چی؟
دختر : خيابون دربند؟ کجای خيابون دربند؟
پسر : خيابون دربند. خيابون...... کوچه......پلاک....شما چی؟
دختر: اسم فاميلی شما چيه؟
پسر: من؟ حسينی! چطور؟
دختر: چی؟وحيد تويی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانيکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائين؟چرا از اول نگفتين؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فريده.... آخه می دونين
...........
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت ميدی؟می دونم به فريده چی بگم !
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فريده چيزی نگين!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فريبرز چيزی نمی گم
دختر:او و و و م خب! باشه چيزی بهش نميگم.ديگه اسم فريبرزو نياريا!راستی من بايد برم عمو فريبرزت اومد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای ...... -

- پست: 1930
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۰۱ ب.ظ
- محل اقامت: IRAN
- سپاسهای ارسالی: 2144 بار
- سپاسهای دریافتی: 7633 بار
- تماس:
Re: جوک لطیفه و اس ام اس برای سنترالی ها
حیف نون کارت عابر بانکش رو می اندازه توی حرم امام رضا، می گه: حاجتم رو بده تا رمزش رو بگم!
به حیف نون می گن دوست داشتی جای خدا بودی؟ می گه: نه. می گن: چرا؟ می گه: چون جای پیشرفت نداره!
حیف نون چند روز پشت سر هم می رفت گچ سوسک کش می خرید. مغازه دار ازش می پرسه چرا اینقدر گچ سوسک کش می خری؟ حیف نون می گه: آخه هرچی اینا رو پرت می کنم به سوسکها نمی خوره!
حیف نون آرپیجی رو بر عکس گذاشته بوده روی شونش. شلیک می کنه، بر می گرده می بینه همه ی خودی ها مُردن! می گه ببین خودی ها رو که این جوری کرده با دشمن چه کار کرده!
حیف نون سوار تاکسی میشه در رو نمی بنده. راننده می گه: در رو ببند. حیف نون می گه: زرنگی؟ می خوای دربست حساب کنی؟
دیوانه اولی: کی اومدی؟
دیوانه دومی: پس فردا.
دیوانه اولی: پس فردا که هنوز نیومده.
دیوانه دومی: می دونم چون کار داشتم، زودتر اومدم.
پسرى براى هديه تولدش از پدرش تقاضاى يك هفت تير واقعى داشت.
پدر: چى؟ عقل از سرت پريده؟
پسر: من يك هفت تير درست و حسابى واقعى مىخواهم كه بتوانم با آن خوب شليك كنم.
پدر: ديگه بسه، حرف حرفه منه يا حرف تو؟
پسر: البته تو پدر، اما اگر يك هفت تير واقعى داشتم…
حیف نون تلویزیونشو می ذاره زیر آفتاب تا برفک هاش آب شه.
حیف نون باباش می میره. بهش می گن مراسم نمی گیری؟
می گه نه، به جاش می ریم مشهد!
برنده جایزه نوبل ادبیات در زمان تقدیم جایزه خود به همسرش گفت:
"این جایزه را به همسر عزیزم تقدیم می کنم که با نبودش باعث شد من بتوانم این کتاب را تمام کنم!"
یک اختراع نام ببرید برای جبران اشتباهات بشر: محضر طلاق!
بچه ای که گم شده بود می ره پیش پلیس می گه: ببخشید شما خانومی رو ندیدید که من پیشش نباشم؟
حیف نون به اتاق رئیسش رفت و گفت: آقای رئیس! من برای ازدواج دو روز مرخصی می خوام.
رئیس گفت: شما که یک هفته تعطیلی داشتین چرا ازدواج نکردین؟
حیف نون گفت: آخه نمی خواستم تعطیلاتم رو خراب کنم!
حیف نون می ره دستشویی عمومی، طولش می ده وقتی بیرون میاد بیرون بهش می گن خسته نباشید، حیف نون می گه شیرین کام باشید!
حیف نون تو ماشینش آهنگ عربی گذاشته بود با صدای بلند. بهش گیر می دن می گه: ای بابا! نمی ذارید تو این ماه محرم یه قرآن شاد گوش بدیم!
پسر كوچكى از مادرش پرسيد: وقتى كه من به دنيا آمدم تو كجا بودى؟
در بيمارستان عزيزم.
پدرم كجا بود؟
البته در دفتر كارش.
پدربزرگ و مادر بزرگ؟
خانه خودشان، كجا مىخواستى باشند؟
پسر بچه غرغر كنان گفت: هميشه همين طور است، هر وقت به خانه مىآيم، كسى نيست.
به حیف نون می گن به زنبورهایی که از کندو محافظت می کنن چی می گن؟
حیف نون می گه: خسته نباشید!
مشتری: آقا خواهش می کنم برای من یک خوراک جوجه بیاورید.
پیشخدمت که تازه کار بود رفت و با یک بشقاب گندم برگشت!
به حیف نون می گن با آش جمله بساز. می گه: محمدی آش صلوات!
گدايى با حالت گريان و نزار به خانمى گفت: شما بايد موقعيت مرا درك كنيد. خيلى بدبختم، پدر معتاد، مادر مريض، بچههاى گرسنه.
خانم دلش به رحم آمد و پول خوبى به او داد و سپس گفت: شما كى هستيد؟
من پدر خانوادهام.
كشيشى سر كلاس درس از بچهها پرسيد: بايد چه كار كنيد تا گناهان شما بخشوده شود؟
پسركى از ته كلاس: بايد گناه بكنيم آقاى كشيش.
یه مرد لنگ و یه مرد کور داشتن می رفتن که متوجه می شن یه دزد داره ماشینشون رو می بره. کوره به لنگه می گه من شماره شو یادداشت می کنم تو هم بدو دنبالش!
به حیف نون می گن دوست داشتی جای خدا بودی؟ می گه: نه. می گن: چرا؟ می گه: چون جای پیشرفت نداره!
حیف نون چند روز پشت سر هم می رفت گچ سوسک کش می خرید. مغازه دار ازش می پرسه چرا اینقدر گچ سوسک کش می خری؟ حیف نون می گه: آخه هرچی اینا رو پرت می کنم به سوسکها نمی خوره!
حیف نون آرپیجی رو بر عکس گذاشته بوده روی شونش. شلیک می کنه، بر می گرده می بینه همه ی خودی ها مُردن! می گه ببین خودی ها رو که این جوری کرده با دشمن چه کار کرده!
حیف نون سوار تاکسی میشه در رو نمی بنده. راننده می گه: در رو ببند. حیف نون می گه: زرنگی؟ می خوای دربست حساب کنی؟
دیوانه اولی: کی اومدی؟
دیوانه دومی: پس فردا.
دیوانه اولی: پس فردا که هنوز نیومده.
دیوانه دومی: می دونم چون کار داشتم، زودتر اومدم.
پسرى براى هديه تولدش از پدرش تقاضاى يك هفت تير واقعى داشت.
پدر: چى؟ عقل از سرت پريده؟
پسر: من يك هفت تير درست و حسابى واقعى مىخواهم كه بتوانم با آن خوب شليك كنم.
پدر: ديگه بسه، حرف حرفه منه يا حرف تو؟
پسر: البته تو پدر، اما اگر يك هفت تير واقعى داشتم…
حیف نون تلویزیونشو می ذاره زیر آفتاب تا برفک هاش آب شه.
حیف نون باباش می میره. بهش می گن مراسم نمی گیری؟
می گه نه، به جاش می ریم مشهد!
برنده جایزه نوبل ادبیات در زمان تقدیم جایزه خود به همسرش گفت:
"این جایزه را به همسر عزیزم تقدیم می کنم که با نبودش باعث شد من بتوانم این کتاب را تمام کنم!"
یک اختراع نام ببرید برای جبران اشتباهات بشر: محضر طلاق!
بچه ای که گم شده بود می ره پیش پلیس می گه: ببخشید شما خانومی رو ندیدید که من پیشش نباشم؟
حیف نون به اتاق رئیسش رفت و گفت: آقای رئیس! من برای ازدواج دو روز مرخصی می خوام.
رئیس گفت: شما که یک هفته تعطیلی داشتین چرا ازدواج نکردین؟
حیف نون گفت: آخه نمی خواستم تعطیلاتم رو خراب کنم!
حیف نون می ره دستشویی عمومی، طولش می ده وقتی بیرون میاد بیرون بهش می گن خسته نباشید، حیف نون می گه شیرین کام باشید!
حیف نون تو ماشینش آهنگ عربی گذاشته بود با صدای بلند. بهش گیر می دن می گه: ای بابا! نمی ذارید تو این ماه محرم یه قرآن شاد گوش بدیم!
پسر كوچكى از مادرش پرسيد: وقتى كه من به دنيا آمدم تو كجا بودى؟
در بيمارستان عزيزم.
پدرم كجا بود؟
البته در دفتر كارش.
پدربزرگ و مادر بزرگ؟
خانه خودشان، كجا مىخواستى باشند؟
پسر بچه غرغر كنان گفت: هميشه همين طور است، هر وقت به خانه مىآيم، كسى نيست.
به حیف نون می گن به زنبورهایی که از کندو محافظت می کنن چی می گن؟
حیف نون می گه: خسته نباشید!
مشتری: آقا خواهش می کنم برای من یک خوراک جوجه بیاورید.
پیشخدمت که تازه کار بود رفت و با یک بشقاب گندم برگشت!
به حیف نون می گن با آش جمله بساز. می گه: محمدی آش صلوات!
گدايى با حالت گريان و نزار به خانمى گفت: شما بايد موقعيت مرا درك كنيد. خيلى بدبختم، پدر معتاد، مادر مريض، بچههاى گرسنه.
خانم دلش به رحم آمد و پول خوبى به او داد و سپس گفت: شما كى هستيد؟
من پدر خانوادهام.
كشيشى سر كلاس درس از بچهها پرسيد: بايد چه كار كنيد تا گناهان شما بخشوده شود؟
پسركى از ته كلاس: بايد گناه بكنيم آقاى كشيش.
یه مرد لنگ و یه مرد کور داشتن می رفتن که متوجه می شن یه دزد داره ماشینشون رو می بره. کوره به لنگه می گه من شماره شو یادداشت می کنم تو هم بدو دنبالش!
بزرگ ترين گناه ترس است .
امام علي (عليه السلام)
________________________
امام علي (عليه السلام)
________________________