ما این یک واقعیت است که ما با دموکراسی بسیار فاصله داریم.
با کدوم دموکراسی؟ شما قبلش از وجود تعاریف مختلف صحبت کردید. اینجا هم معلوم نشد که منظور شما کدوم دموکراسی هست.
ساده ترینش همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری که از هر جناح و با هر خط فکری که بهش نگاه کنیم آنچه شاهدش هستیم را نمیتوان دموکراسی نام گذاشت ...

وقتی میگید از هر جناح و هر خط فکری، یعنی دارید همه رو جمع می بندید؛ در حالی که من خودم و X نفر دیگه از جناح مختلف و خطوط فکری متفاوت می شناسم که با این عبارت شما موافق نیستند.
دموکراسی حتی به معنای مصطلح غربی اش هم در بسیاری از کشورهای اروپایی، بخصوص در کشورهای داعیه دار دموکراسی اتفاق نمیافته. یک سری از کشورهای کوچک غربی هستند که نه برای کسی اهمیت به خصوصی دارند، نه در معادلات بین المللی نقش خاصی دارند؛ جمعیت کمی دارند، ثروت زیاد، تهدیدی هم در مقابل شون نیست، در مسائل بین اللملی هم حزب باد هستند، مثل بسیاری از کشورهای اسکاندیناوی. اینها ادعای دموکراسی کنند، کار بزرگی انجام ندادند. نه کسی به اون یخ های سرزمین شان چشم طمع دوخته، نه برای کسی اهمیت خاصی دارند. اما اونهایی که ادعا دارند، و برای دیگران حکم صادر می کنند، از پایه بست کارشان ویران است. اولا زیر آب کردن سر ملت ها دیگه، دزدی کردن ذخایر سرشار سایر کشورها، راه اندازی جنگ و کشتار در نقاط مختلف جهان، و قتل عام و بی خانمان کردن میلیون ها نفر در خارج از مرزها یشان و سپس ادعای حقوق بشر و دموکراسی کردن در داخل، نوعی جوک هست! آقایان مدعی اصالت انسان هستند، مدعی کرامت و شرافت انسان هستند، ولی از قضاء نژاد پرست و پول پرست تشریف دارند. کرامت و شرافت را فقط برای خودشان و عده محدودی قبول دارند، دیگران رو بیشتر از برده نمی شناسند. اگر دموکراسی مورد ادعای خودشان را قبول دارند، باید به آن در همه جهات مقید باشند. نمیشه که شما در عرصه بین المللی مقید به استعمار و زورگویی و قتل و تجاوز باشی، بعد در عرصه داخلی ادعای دموکراسی و حقوق بشر کنی! مردم شان هم عموما یا خواب تشریف دارند، یا خودشان را به خواب زدند. برای بسیاری از اونها مهم نیست که حکومت بابت پیشرفت هایی که در جامعه ایجاد میکنه، چند نفر خارجی را میکشه، و به چند کشور حمله میکنه. شما تصورش را بکنید، در قرن 19 و اوایل قرن 20، جنایتی نبود که حکومت پلید انگلیس در دنیا بر علیه بشریت مرتکب نشده باشه، اما در کمال بی شرمی، جامعه انگلیس برای دیگران از شرافت و نجابت و اصالت دم می زد! بدون اینکه اصلا دغدغه ایی بابت جنایاتش داشته باشه. همون جنایات و کشور گشایی های خودشان را هم در قالب های مختلف به عنوان ترویج انسانیت و کرامت جا زدند! پدر ملت ها را در آوردند، بعدش روی سرشان منت هم گذاشتند! دیگران هم همینطور بودند، آلمان ها، پرتغالی ها، هلندی ها، فرانسوی ها، آمریکایی ها، و غیره که الان همه شان مدعی دموکراسی شدند، و به لجن زار گذشته خودشان هم فخر می فروشند.
حالا همین ها که مشخص هست احترامی برای انسانیت قائل نیستند، مدعی دموکراسی در داخل کشور خودشان هستند. طبیعی هست که کسی که اساسا به مبانی همون دموکراسی تعریف خودشان تقیدی نداشته باشه، در داخل کشورش هم جز ظاهر مسئله، نمیتونه در باطن تقیدی به دموکراسی اعمال کنه. وضعیت آمریکا که نور علی نور هست؛ از سیستم انتخاباتی گرفته، نا نحوه گزینش نامزدها، و میزان مشارکت مردمی، و سایر مسائل که من درباره اش توضیح نمیدم، چون تا از آمریکا ایراد گرفته میشه، عده ایی میگن قبول داریم، ولی سایر جاها خیلی خوب هستند! انگلیس وضعیت بهتری نسبت به آمریکا نداره. اون پیرزن رو که به عنوان ملکه هنوز دارند، سالیانه هم میلیون ها دلار خرج خودش و خانواده اش می کنند، به جنایات این سلسله پلید در سال های گذشته در نقاط مختلف جهان هم افتخار می کنند! احزابشان هم مثل آمریکا ست. دو حزب دارند، که به جای مردم تصمیم می گیرند، و هر چند سال یک بار قدرت را با هم دست به دست می کنند. در سایر کشورهای اروپایی هم عموما همین وضع را شاهد هستیم. قدرت در دست یک عده قلیل دائما دست به دست میشه، و خارج از اون حلقه، فرد یا گروهی فرصتی برای به قدرت رسیدن نداره. اگر هم مردم نسبت به فرد یا گروهی خارج از اون حلقه تمایل نشان بدند، سیستم حاکم ابایی از اعمال فشار و زور بر مردم نداره، کما اینکه قبل از این، در دهه 70 و 80 میلادی هم شاهد این موضوع بودیم، که با گرایش مردم بعضی از این کشورها به کمونیسم، همین آقایان مدعی دموکراسی، مثل آب خوردن، مردم خودشان را با بمب گزاری و ترور، و القاء اینکه این اعمال تروریستی توسط کمونیست ها انجام شدند، از کمونیسم دور کردند. الان بعد از 20 - 30 سال، تازه میان جنایات خودشان بر علیه ملت خودشان را رو می کنند:
[External Link Removed for Guests]همین پارسال بود که آمریکایی ها یک مرد انگلیسی را در پاکستان دزدیدند، به زندانی در مغرب بردند، حین بازجویی آلت تناسلی اش را بریدند، بعدش ولش کردند، گفتند اشتباه گرفته بودیم! الان طرف حیران و سر گردان برگشته انگلیس، نمیدونه توی این سیستم دموکراتیک (!!) حاکم سرش را از بدبختی به کدوم دیوار بکوبه!
ما که نه در تعریف غربی ها از دموکراسی خیری دیدیم، نه پایبندی خاصی از طرف اونها به همین تعریف شان را مشاهده کردیم. بسیاری از حکومت های فعلی جهان هم، بعضی با الگو قرار دادن غرب، و بعضی تحت فشار نظامی، اقتصادی، سیاسی، یا رسانه ایی غرب دارند معیارهای غربی را در جامعه خودشان حاکم می کنند. در حالی که، بازی کردن در زمین غرب، و با قواعد بازی تعیین شده در غرب، آنها را برای همیشه تبدیل به گاو شیرده غرب میکنه، و هیچ وقت نمی تونند از غرب در پیشرفت سبقت بگیرند، چون هم زمین بازی دست غرب هست و به اقتضاء شرایطش آن را تغییر میده، و هم قواعد بازی. اینطور میشه که در یک کشوری مثل اندونزی، به بهانه استبداد و برقراری دموکراسی، حاکم را ساقط می کنند؛ اما در قسمت دیگه ایی از زمین بازی، یکی مثل آل سعود را به پادشاهی می رسانند، و باز به بهانه دموکراسی (!!) خون مردم آن سرزمین را در شیشه می کنند. حالا این آقایان روشن فکر و حاکمان منور الفکر دائما به دنبال اینها می دوند، به امید اینکه روزی به تمدن برسند! مثل اون بدبختی که 25 سال در این مملکت مثل یک چیزی دنبال غربی ها دوید، که به خیال خام خودش به دروازه تمدن برسه، به جاش به دروازه زباله دانی تاریخ رسید.
کشورهای دارای تمدن غنی مثل ایران نه تنها نباید زیر بار تعاریف نصفه و نیمه غربی از مفاهیم بنیادی انسانی برند، بلکه باید تعاریف و معیارهای اسلامی ایرانی خودشان را که مبتنی بر فطرت بشری هست، تدوین کنند و در اختیار دیگران قرار بدند، و اجازه ندند که عده ایی در غرب با این بازی ها ملت ها از جمله ملت ایران را غارت کنند. باید توجه داشت که تنها پیشرفت غرب در تکنولوژی و علوم طبیعی بوده و هست. الگوبرداری از غرب یا تعاریف غربی در سایر امور فقط ملت ها را به ناکجا آباد میبره؛ همانطور که خودِ غرب هم در حال حاضر تبیین درستی از جایگاه خودش نداره، و در سردرگمی به سر میبره، ولی سعی داره با ظاهر سازی، خودش را مرکز ثقل بشریت نمایش بده.